خم کردن. خماندن. خمیده کردن. منحنی کردن قامت یا پشت و جز آنها: ورهمی چفته کند قد مرا گو چفته کن چفته باید چنگ تا بر چنگ ترک آواکند. منوچهری. رجوع به چفته و چفته شدن شود
خم کردن. خماندن. خمیده کردن. منحنی کردن قامت یا پشت و جز آنها: ورهمی چفته کند قد مرا گو چفته کن چفته باید چنگ تا بر چنگ ترک آواکند. منوچهری. رجوع به چفته و چفته شدن شود